oham
به پیش روی من تا چشم یاری می کند دریاست چراغ ساحل اسودگی ها در افق پیداست در این ساحل که من افتاده ام خاموش غمم دریا، دلم تنهاست وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست! خروش موج با من می کند نجوا: که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت... مرا ان دل که بر دریا زنم نیست ز پا این بند خونین بر کنم نیست امید انکه جان خسته ام را
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |